مغالطه ها یا خطاهای منطقی(15)

ساخت وبلاگ
اندیشه های سهراب سپهریِ جوان در چهار کتابِ اوّل (62) آوار آفتاب: ... -2شعر «...» با سکوت آغاز می شود، ولی ادامه اش حرف است و ظاهراً با سکوت به پایان می رسد:...رؤیازدگی شکست: پهنه به سایه فرو بود.زمان پرپر می شد.از باغ دیرین، عطری به چشم تو می نشست.کنار مکان بودیم. شبنم دیگر سپیده همی بارید.کاسه ی فضا شکست. در سایه ـــ باران گریستم، و از چشمه ی غم برآمدم.آلایش روانم رفته بود. جهان دیگر شده بود.در شادی لرزیدم، و آن سو را به درودی لرزاندم.لبخند در سایه روان بود. آتش سایه ها در من گرفت: گرداب آتش شدم.فرجامی خوش بود: اندیشه نبود.خورشید را ریشه کن دیدم.و دروگر نور را، در تبی شیرین، با لبی فروبسته ستودم.شاید برای مقابله به مثل با شاعری که شعرش با سکوت شروع می شود بهترین چاره سکوت باشد، اما در این سکوتِ سهراب جوان تناقضی وجود دارد که نیازمند شرح است، البته شرحی که بایستی عاری از تناقض باشد. البته بعید نیست شرح دیگران مخالف و ضدِّ این شرح باشد. این شعر با «...» آغاز شده است و مناسب ترین توضیح و توجیه اش در خودِ شعر در این جملات و تصاویر پایانی اش است:خورشید را ریشه کن دیدم.و دروگر نور را، در تبی شیرین، با لبی فروبسته ستودم.«لب فرو بستن» یعنی «سکوت کردن»، اما پیش از این سکوت، راوی ادعایی می کند که نتیجه اش سکونی از گونه ای دیگر است. او در شرحِ وضعیتی که در آن است خیلی کوتاه می گوید:فرجامی خوش بود: اندیشه نبود.هرگز نمی شود حالتِ «نبودِ اندیشه» را ثابت کرد، زیرا برای اثبات همین نیز به وجود و دخالتِ اندیشه نیاز است. (خودِ این حرفِ درستِ سهراب که می گوید «دهان گلخانه ی فکر است» بهترین گواه ماست، زیرا اگر فکری در کار نباشد، حرفی و شعری در کار نخواهد بود.) همین «...»، حتی کاغذِ سفیدِی که بد مغالطه ها یا خطاهای منطقی(15)...
ما را در سایت مغالطه ها یا خطاهای منطقی(15) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rezanooshmand بازدید : 66 تاريخ : دوشنبه 7 فروردين 1402 ساعت: 18:13

تفاوتِ نقدِ پسرخاله ی سهراب سپهری با نقدهای دیگر-10پسرخاله بازی با متن ها اغلب فراتر از مرزهای آن گلیمی می رود که مؤلف پای خود را روی آن دراز و پسرخاله اش پایش را از آن هم درازتر کرده است. این که فردی پس از ترجمه ی آثار اندیشمندی یا نقد و بررسیِ مجموعه آثار شاعر و نویسنده ای حالا با پُررویی خودش را وکیل و وصیّ و وارثِ او می داند از آشکارترین نمونه های این گونه بازی هاست. اما، نوسان بین عقده و عقیده در هنگام تفسیرِ متن ها آن قدر ظریف و گاه نامحسوس است که به سختی می توان برداشت خواننده را از متن به حساب یکی از این دو یا هر دو گذاشت. این اِعمال و تحمیلِ نظرها یا عقده گشایی ها اغلب چنان در ذهنِ قریبِ به اتفاقِ خواننده ها جا گرفته است که به همان شرکِ مخفی یا نامحسوسی می ماند که نبیّ اکرم(ص) آن را به حرکت آرام مورچه بر صخره ای سیاه در شبی تاریک تشبیه کرده است. همین دخل و تصرف های پیدا و نهان خواننده ها در هنگامِ خوانشِ آلوده به تفسیر یا سوءتفسیرشان باعث می شود که متون ادبی با برچسبِ writerly از متن هایی که تک معنی و readerly اند جدا شوند. متن های ادبی راه را برای خودنماییِ آشکار و دستبردِ پنهانیِ خواننده باز می گذارند و او چه بخواهد و چه در برابر هوس هایش مقاوت کند، سرانجام آن ها را جوری می نویسد و می فهمد که به ذهن و شخصیّتِ خودش نزدیک تر می شود. متن هایی که به ظاهر فقط با یک معنی خوانده و فهمیده می شوند، در صورتی دچار پسرخاله بازی می شوند که پای متن های دیگر نیز برای درک بهتر معنی شان به تجزیه و تحلیل شان باز شود.از دید بسیاری از اهلِ فن در هر زمینه ای، هر چه کارِ نقد و بررسیِ متن ها تخصصی تر باشد، ناچار عرصه ی پسرخاله بازی ها گسترده تر می شود. خیلی ها متن هایی مانند برخی نوشته ه مغالطه ها یا خطاهای منطقی(15)...
ما را در سایت مغالطه ها یا خطاهای منطقی(15) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rezanooshmand بازدید : 74 تاريخ : دوشنبه 7 فروردين 1402 ساعت: 18:13